به یاد پرویز اسکوئی عزیز
بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش   آن دود، که از سوزِ جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دم‌به‌دم از گوشهٔ چشمم   سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

دوستان ، پرویز اسکوئی عزیز ، آن مرد رعنای دوست داشتنی از پیش ما رفت . رفت و با رفتنش دل همه ما را سوزاند . هیچوقت خاطرات رفت و آمدمان به خراجو فراموشم نمی شود . دبیر دوست داشتنی زبان انگلیسی . چقدر با مرام و جدی بود . در دبیرستان باهنر هر وقت خواهشی از من می کرد زود می فهمیدم که حتما دانش آموزی را سفارش می کند که این جلسه از او پرسش نکنم . چقدر بچه ها دوستش داشتند . در مراسم خاکسپاری و مجلس ترحیمش این مساله پر وضوح بود . چقدر دانش آموزان از ته دل برایش اشک می ریختند . از معدود معاونین مدرسه بود که دانش آموزان را بدون کتک زدن و با اخلاق خودش به بهترین وجه ممکن تربیت کرده بود . هر وقت وارد دفتر دبیران دبیرستان باهنر می شوم کلمات و جملات پرویز خان در گوشم طنین انداز میشود . احساس می کنم در آن صندلی قهوه ای پشت میزش نشسته است و با روی گشاد حرف می زند . چقدر در کارش جدی بود . همین که وارد دفتر دبیران می شدیم می گفت : دفتر حضور و غیاب را امضاء کنین و حقتون را بیاندازین و بعد بشینین . پرویز آن مرد خنده روی همیشه شاد سرحال دوست داشتنی با محبت بامرام و خوش صحبت ، دیگر پیش ما نیست اما یاد و خاطره اش هیچوقت از دلها پاک نمی شود .

روحش شاد یادش گرامی باد . 

موسوی 



نظرات شما عزیزان:

بیاتابترکی ازخنده
ساعت11:14---12 مهر 1393
این روزها خیلی ها ‌زندگی نمیکنند فقط ادامه ‌میدهند ‌.

حمیدی
ساعت9:31---7 آذر 1392
سلام آقای موسوی عزیز . از اینکه این مطلب را در وبتان گذاشتید ممنونم پرویز از دوستان صمیمی من بود هیچوقت خاطرات او از ذهنم پاک نمی شود .

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



برچسب‌ها:


تاريخ : 23 / 7 / 1392برچسب:, | 4:11 بعد از ظهر | نویسنده : محمد موسوی |